خمینی روح خدا

در این وبلاگ تلاش داریم اندیشه ها و تفکرات امام خمینی (ره) را بازگو کنیم

خمینی روح خدا

در این وبلاگ تلاش داریم اندیشه ها و تفکرات امام خمینی (ره) را بازگو کنیم

خاطرات (6): احترام همسر

برنامه نظم و ساعات آقا واقعا عجیب بود. حتى برنامه غذا خوردنشان. یک دفعه حاج احمدآقا مى‏گفتند: من گفتم آقا وقت ناهار شده. بگویم ناهار بیاورند؟ آقا نگاهى به ساعتشان کردند و گفتند: نه هنوز وقتش نشده است. مدت کمى گذشت و چند کلمه‏اى با آقا صحبت کردم، آمدم تا دم در، امام صدا زدند. برگشتم، گفتند مى‏خواهید بگویید ناهار بیاورند، بیاورند. حالا وقتش است، ببینید، شاید یک دقیقه نشده بود، اما آقا این قدر منظم بودند که براى خود خانواده هم جاى تعجب داشت، و مى‏شود نتیجه گرفت که آقا واقعا چقدر در کارشان منظم است اما یادم مى‏آید روزى که حاج خانم (همسر حضرت امام) براى زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بودند و بنده هم به عنوان راننده حضور داشتم، در موقع برگشت که نزدیکهاى ظهر بود، خانم گفت زود برویم، من به آقا نگفتم که ناهار بخورند، آقا صبر مى‏کنند تا من بروم. زودتر برویم که آقا براى خوردن ناهار معطل نشوند. خلاصه راه بندان بود و ترافیک. تا ما رسیدیم 25 دقیقه‏اى - نیمساعتى از وقت ناهار گذشته بود. خانم گفتند: مثل اینکه آقا ناهار خورده باشند. ولى امام ناهار نخورده بودند و من پرسیدم، دیدم تازه سفره را انداخته‏اند و آن زمانى بود که یکى از اعضاى بیت دیده بود که خانم مى‏آیند. خانم به آقا گفته بودند "شما ناهار مى‏خوردید، ما مى‏آمدیم". آقا در جواب با ملاطفت و احترام گفته بودند "شما نفرمودید که من نمى‏آیم. " درست‏با همین لفظ که "شما نفرمودید که من نمى‏آیم وگرنه ما ناهار مى‏خوردیم. ما منتظر شما بودیم. " خلاصه آن آقایى که براى یک یا دو دقیقه به حاج سیداحمدآقا مى‏گوید هنوز وقت ناهار نشده. تا نیم ساعت صبر مى‏کنند تا حاج خانم بیاید.

محمد هاشمى (محافظ بیت)

نظرات 1 + ارسال نظر
mohsen دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت 07:40 http://hackirancell3.rzb.ir

با سلام دوست عزیز وب قشنگی داری اگه دوست داشتی به وب منم یه سری بزن و از ترفندام استفاده کن ممنون میشم اگه خواستی لینکم کن .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.