ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برنامه نظم و ساعات آقا واقعا عجیب بود. حتى برنامه غذا خوردنشان. یک دفعه حاج احمدآقا مىگفتند: من گفتم آقا وقت ناهار شده. بگویم ناهار بیاورند؟ آقا نگاهى به ساعتشان کردند و گفتند: نه هنوز وقتش نشده است. مدت کمى گذشت و چند کلمهاى با آقا صحبت کردم، آمدم تا دم در، امام صدا زدند. برگشتم، گفتند مىخواهید بگویید ناهار بیاورند، بیاورند. حالا وقتش است، ببینید، شاید یک دقیقه نشده بود، اما آقا این قدر منظم بودند که براى خود خانواده هم جاى تعجب داشت، و مىشود نتیجه گرفت که آقا واقعا چقدر در کارشان منظم است اما یادم مىآید روزى که حاج خانم (همسر حضرت امام) براى زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بودند و بنده هم به عنوان راننده حضور داشتم، در موقع برگشت که نزدیکهاى ظهر بود، خانم گفت زود برویم، من به آقا نگفتم که ناهار بخورند، آقا صبر مىکنند تا من بروم. زودتر برویم که آقا براى خوردن ناهار معطل نشوند. خلاصه راه بندان بود و ترافیک. تا ما رسیدیم 25 دقیقهاى - نیمساعتى از وقت ناهار گذشته بود. خانم گفتند: مثل اینکه آقا ناهار خورده باشند. ولى امام ناهار نخورده بودند و من پرسیدم، دیدم تازه سفره را انداختهاند و آن زمانى بود که یکى از اعضاى بیت دیده بود که خانم مىآیند. خانم به آقا گفته بودند "شما ناهار مىخوردید، ما مىآمدیم". آقا در جواب با ملاطفت و احترام گفته بودند "شما نفرمودید که من نمىآیم. " درستبا همین لفظ که "شما نفرمودید که من نمىآیم وگرنه ما ناهار مىخوردیم. ما منتظر شما بودیم. " خلاصه آن آقایى که براى یک یا دو دقیقه به حاج سیداحمدآقا مىگوید هنوز وقت ناهار نشده. تا نیم ساعت صبر مىکنند تا حاج خانم بیاید.
محمد هاشمى (محافظ بیت)
با سلام دوست عزیز وب قشنگی داری اگه دوست داشتی به وب منم یه سری بزن و از ترفندام استفاده کن ممنون میشم اگه خواستی لینکم کن .